Sunday, October 9, 2016

دهخدا/ چرندوپرند/ از صوراسرافیل سی‌ویک



[شماره سی‌ویکم[1]]


«چرند و پرند»
دهخدا



ناپلئون می‌گوید «برای تربیت پسرهای خوب ناچاریم که مادرهای خوب تربیت کنیم.»
پیغمبر ما هم می‌فرماید «الجنة تحت اقدام الامهات»، یعنی بهشت زیر قدم مادرهاست.
این حرف مسلم و از بدیهیات اولیه است که اخلاق، عادت و عقاید ما در تمام طول عمر اولاد دخیل است یعنی هر خلق و عادت و عقیده که در طفولیت از مادر به طفل سرایت کرد، در تمام مدت عمر اصل و مبنای اعمال و افعال و حرکات اوست.
شیخ سعدی هم همین معنی را در نظر گرفته و در این مقام گفته است که:
خوی بد در طبیعتی که نشست
نرود تا به روز حشر ز دست

من مدت‌ها بود می‌گفتم ببینی با این همه اصرار انبیا و حکما و مردمان بزرگ دنیا به تربیت زنان، چه علت دارد که زن‌های ما چندین دفعه جمع شده عریضه‌ها به مجلس شورا و هیات وزرا عرض کرده و با کمال عجز و الحاح، اجازه تشکیل مدرسه به طرز جدید و تربیت انجمن نسوان خواستند، و هردفعه وکلا و وزرای ما گذشته از اینکه همراهی نکردند، ضدیت هم نمودند!
در این باب خیلی فکرها کردم. خیلی به دره گودال‌ها رفتم و درآمدم، عاقبت فهمیدم همه اینها برای این است که زن‌های ایرانی، یعنی مادرهای ما، اعتقاد کاملی به دیزی از کار درآمده دارند.
حالا خواهش می‌کنم به حرف من نخندید و شوخی و باردی تصور نکنید. در این سر پیری مسخرگی و شوخی نه به سن و سال من می‌برازد، نه به ریش قرمز دوره کرده‌ی من.
من جدا می‌گویم که اگر همه‌ی خانم‌های علم‌دوست و آقایان ترقی‌طلب ایرانی هزار علت برای این ضدیت وزرا و وکلا در کار مدرسه و انجمن زن‌ها ذکر کنند، من یک نفر معتقدم که جهت اصلی آن همان اعتقاد کاملی است که مادرهای ما به دیزی از کار درآمده دارند.
من ابدا از همشهری‌های خود از اظهار این عقیده‌ی زن‌های خودمان خجالت نکشیده، صاف و پوست‌کنده گفتم و میل دارم آنها هم پیش من رودرواسی را کنار گذاشته و مرد و مردانه بیایند میدان و اقرار کنند که مادرهای ما ده‌تا دیزی نو و بی‌عیب را به یک دیزی از کار درآمده عوض نخواهند کرد.
چراکه اگر این اقرار را نکنند، فرضا که خودمانی‌ها، یعنی هموطن‌های ما، بفهمند که دخو راست می‌گوید باز خارجی‌ها خواهند گفت که مقصود من شوخی است، و همانطور که گفتم در این سر پیری مسخرگی و شوخی نه به سن و سال من می‌برازد، نه به ریش قرمز دوره کرده‌‌ی من.
ما همان‌طور که سابقا گفتیم عقیده و اخلاق و عادات مادرها در تمام عمر مبنای تمام اخلاق و عقاید و عادات پسرهاست، و از جمله همین اعتقاد مادرهای ما به دیزی از کار درآمده سبب شده که ما هم بلااستثنا در بزرگی اعتقاد کاملی به آدم‌های بااستخوان داریم.
این معلوم است که هیچ آدمی بی‌استخوان نیست، اما مقصود از این حرف آن است که آدم مثل همان دیزی‌های از کار درآمده باشد.
وکلا و وزرای ما خوب می‌دانند که اگر خانم‌های ایرانی دور هم جمع شوند، مدرسه باز کنند، انجمن داشته باشند، تعلیم و تربیت بشوند، کم‌کم خواهند فهمید که دیزی‌های پاک و پاکیزه بهتر از دیزی‌هایی است که دو انگشت دوده در پشت و یک وجب چربی سی‌وپنج‌ساله در در و دیوارش باشد و بی‌شبهه، وقتی که این عقیده از مادرها سلب شد، پسرها هم بعدها به آدم با استخوان اعتقاد پیدا نکرده و مثل جناب... تقی‌زاده پاشان را توی یک کفش می‌کنند و می‌گویند: تا کی وزرا، رجال و اولیای امور ما از میان یک عده معین محدود انتخابب شده و اگر هزار دفعه کابینه تغییر کند باز یا شکم مشیرالسلطنه، یا آواز حزین نظام‌السلطنه و یا جبه آصف‌الدوله زینت‌افزای هیات باشد. و البته می‌داید که به قول ادیب کامل دانشمند فاضل وزیر علوم آتیه ایران حاجی صدرالسلطنه «این رشته سر دزاهایی هم دارد»، یعنی فردا که این خیال عموم شد، در موقع انتخابات دوره دویم نبوت وکلا هم خواهد رسید.
حالا من صریح می‌گویم و وجدان تمام وزرا و وکلا و اولیای امور را شاهد می‌گیرم که اصل خرابی مملکت و بدبختی اهل ایران همان اعتقاد کاملی است که زن‌های ما به دیزیِ از کار درآمده دارند، و بلاشک هر روز که این عقیده از میان ما مرتفع شد، همان‌روز هم ایران به صفای بهشت برین خواهد شد و اگر خانم‌ها و آقایان مملکت ما واقعا طالب اصلاحند باید به هر زودی که ممکن است اول آقایان هرقدر در این مملکت ریش، جبه، قطر شکم، اروسی‌های دستک‌دار و هرچه که از این قبیل نشانه و علامت استخوان باشد همه را یک روز روشن با یک غیرت و فداکاری فوق‌الطاقت بار یک الاغ کرده از دروازه‌های شهر بیرون بیندازند و بعد هم خانم‌ها هرچه دیزی از کار درآمده در مطبخ‌ها دارند همه را برداشته بیارند و پشت سر این مسافر محترم بشکنند.
اگر این کار را بکنند، من قول صریح می‌دهم که در مدت کمی تمام خرابی‌ها اصلاح بشود. و اگر خدای ناکرده به این حرف اعتنا نکرده و مثل همه‌ی حرف‌های من پشت گوش بیاندازند، دیگر عقل من به جایی نمی‌رسد.
بروند ختم «عمّن یجیب» بگیرند بلکه خدا خودش اصلاح کند. این اولش. این هم آخرش   والسلام.


(دخو).


 [1]از شماره سی‌ویکم روزنامه صور اسرافیل، پنجشنبه 11جمادی‌الاولی1326ق (21خرداد1287، 11ژوئن1908) [صفحه 195-198 از کتاب «مقالات دهخدا» به کوشش دکتر محمد دبیرسیاقی، انتشارات فریدون علمی، 1358]

No comments: