Tuesday, October 25, 2016

نامه‌های آخوندزاده / به میرزا ملکم خان/ مکتوب نخست و دوم / در تغییر الفبا



[مکتوب نخست[1] از آخوندزاده به ملکم‌خان - مسوده کاغذ ملکم‌خان با نومره 11]
جناب روح‌القدس

شیخ محمدآقای سرهنگ الفبای شما[2] را رسانید. آن را من اوله الی آخره ملاحظه کردم. الحق خدمت بزرگی به جهت سهولت عمل چاپ ظاهر کرده‌اید. یعنی اشکال چهارگونه‌ی حروف را به یک شکل منحصر داشته‌اید؛ وانگهی اشکال بسیار مستحسن و خوش‌نما و انفصال حروف را نیز لازم دانسته‌اید. نهایت از ابقای نقطه‌ها و عدم ادخال کل اعراب و از عدم ایجاد اشکال مخصوصه به همه‌ی آنها که نه عددند و از باقی گذاشتن اشکال سابقه‌ی رکیکه‌ی آنها باز شاکی و گله‌مندم. شما می‌گویید که به تدریج نقطه‌ها ساقط خواهد شد و به تدریج اعراب داخل خواهد بود. اما تا آخر الفبا داخل نیست. پس کی نقطه‌ها ساقط خواهد شد؟ پس کی اعراب داخل خواهد بود؟ یحتمل مراد شما این است که بعد از مرور ایام نقطه‌ها خودبه‌خود به‌واسطه‌ی اختلاف اشکال ساقط خواهد شد و اعراب داخل خواهد بود. اگر فی‌الواقع مراد شما این است من این را مناسب نمی‌بینم، این به طول و دراز خواهد کشید. اگر بنای تجدید است باید همین ساعت به یکبارگی تجدید کامل بشود. چرا تجدید ناقص بکنیم که بعد از چندی باز محتاج به تغییر مجدد بشویم و هم حروف منفصله‌ی شما در عمل تحریر باعث اشد صعوبت است. اتصال حروف را یعنی فقط اتصال هر حرف صامت را با حرف مصوت به جهت سهولت و سرعت تحریر، من لازم می‌شمارم. زیراکه ما چون از یک طرف راست به طرف چپ می‌نویسیم، اگر به یک گردش قلم کلمه را، یا نصف آن را، تمام نکنیم، عمل کتابت در غایت به طوء خواهد شد. به سیاق رسم جدید شما که حروف به یکدیگر چسبیده نمی‌شوند، اگر ما در کتابت به جهت ترکیب کلمات هر حرف را جداجدا بنویسیم، قلم پی‌درپی باید از روی کاغذ برداشته شود. در این صورت تحریر یک صفحه‌ی کاغذ زیاده از یک ساعت طول خواهد کشید. خلاصه از این قبیل ایرادات بر الفبای شما گرفته، آن را در معیت رسم جدید دیگر خودم به وزارت علوم دولت علیه‌ی ایران فرستاده، مستدعی شده‌ام که این مطلب را بعد از عرض به خاک پای شاهنشاهی به فرمان همایون آن اعلی‌حضرت در مجمع فضلای دارالخلافه ملاحظه فرمایند.
من نیز انحصار اشکال چهارگانه‌ی حروف را به یک شکل صلاح دیده‌ام، چنانکه شما کرده‌اید. اما اتصال جزیی را، یعنی اتصال هر حرف صامت را با حرف مصوت در عمل کتابت، به جهت سهولت و سرعت آن، موجب صعوبت نمی‌پندارم و متوقع گشته‌ام که خط قدیم را تغییر بدهند. بعد اگر بخواهند رسم جدید مرا در عمل کتابت معمول بدارند و رسم جدید شما را در عمل چاپ قبول بکنند به شرط اسقاط کل نقاط و ادخال کل اعراب به حروف صامته که عبارت از نه حرف مصوت است بعد از اختراع اشکال مخصوصه به آنها و افنای شکل قدیمه‌ی آنها؛ و اگر نه رسم مرا در عمل کتابت پسند نماید، و نه رسم شما را در عمل چاپ، آن‌وقت خودشان رسم جدید دیگر متضمن جمیع شروط که مطلوب من است خیال بکنند و معمول بسازند.
گمان زیاد دارم که به لجاجت من و تو خودشان رسم جدید دیگر خیال کرده، به تغییر خط قدیم اقدام نمایند. در هر صورت مراد من و شما حاصل خواهد شد. اما اگر به جهت عمل چاپ رسم شما را اختیار بکنند زیاد نخواهد کرد. زیرا یقینم حاصل است که خودشان بدین مرغوبی و بدین حسن به جهت عمل چاپ اشکال پیدا نتوانند نمود و از روی انصاف اشکال حروف شما در حسن و رعنایی بی‌نظیر است و حسنش و سهولت قرائتش در عمل چاپ بعد از بعض تکمیلات به اعلا درجه‌ی کمال خواهد رسید.
جناب روح‌القدس!
شما طوری بکنید که خواب‌آلودگان عثمانی را نیز بیدار بسازید. اگر ایشان رسم شما را بگزینند مراد حاصل است.
از مکتوب پر از لطف و التفات شما کمال تشکر می‌نمایم. سلام شما را به جناب شیخ‌الاسلام رسانیدم. مکرم‌الیه نیز به اظهار کمال ارادت و اخلاص شما را درود فراوان می‌رساند.
دیگر بعد از آنکه من معروضنامه‌ی خود را درخصوص تغییر خط قدیم اسلام به وزارت علوم دولت علیه ایران حاضر نموده، مستعد انفاذ آن می‌بودم، از پاریس یک نمره روزنامه سعاوی افندی را در مساله اصلاح خط به من فرستادند. در این صورت لابد شده فرستادن معروضنامه را چند روز به تاخیر انداخته، به نوشتن قریتکا در مقابل عقیده‌ی این سعاوی افندی اقدام نمودم و بعد از اتمام آن را نیز لفاً به معروضنامه‌ی خود به طهران فرستادم. حالا برای اطلاع شما سواد روزنامه‌ی سعاوی افندی را در زبان ترکی و ترجمه آن را در زبان فارسی و سواد قریتکای خود را که در مقابل عقیده‌ی او به طهران فرستاده‌ام، به جناب شما می‌فرستم. اگر صلاح دانسته باشید این قرتیکا را بعینه و اگر مناسب نباشد، بعد از بعض تغییرات و تصرفات بر وفق سلیقه خودتان به زبان ترکی اسلامبولی ترجمه کرده، به جمعیت علمیه‌ی عثمانیه تسلیم فرمایید که به چاپ رسانیده، منتشر سازد.
جناب روح‌القدس!
در حسن صورت چاپی حروفات شما هرگز حرفی نیست. اما کتابت با این حروف منفصله و مقطعه از طرف راست به طرف چپ در غایت اشکال خواهد شد. چه می‌دانیم، شاید شما خیال دارید که کتابت را با همین حروف بعد از این از طرف چپ به طرف راست مانند اهل یوروپا تکلیف نموده باشید. آن‌وقت بی‌شبهه جمیع اشکالات رفع خواهد بود. آنکه منم من نیز این سیاق را نیز منکر نیستم و اگر اکثریت قبول کد، من هم یکی از جمله‌ی ایشانم. اما گمان ندارم که ملت اسلام بدین درجه تغییر و اصلاح خط رضا بدهند.
جناب روح‌القدس!
چنانکه میرزا آقاخان به شما گفته بود: تو جن‌بچه‌ای، من از تو می‌ترسم. گرو نمی‌بندم، رموز را بده به من. ما نیز راه خیال شما را نمی‌دانیم و از شما می‌ترسیم. شما هر چیز می‌توانید کرد و اگر فی‌الواقع کتابت از طرف چپ به طرف راست بشود آن‌وقت نقطه‌ها هم خودبه‌خود خواهند افتاد و اعراب نیز داخل حروف می‌شوند و هرگونه تصرف دیگر نیز ممکن و آسان خواهد شد و عمل تحریر نیز سهولت کامله پیدا خواد کرد.

ماه جمادی‌الاخر سنه 1285 مطابق ماه سینطبر
سنه 1868، در شهر تفلیس
مرید شما میرزا فتحعلی آخوند اوف

(عنوان: به جناب رفعت‌مآب فضایل و کمالات اکتساب دوست معظم و مکرم ملکم‌خان اطال‌الله عمره خواهد رسید. در محروسه اسلامبول)


[1] از «الفبای جدید و مکتوبات» میرزا فتحعلی آخوندزاده [ص115-118، به کوشش پروفسور حمید محمدزاده، نشر احیا، 57، تبریز]
[2] پیشنهادهای میرزا ملکم‌خان در تغییر الفبای اسلام در بخش6-الفبای جدید- «رساله‌های میرزا ملکم‌خان ناظم‌الدوله» [گردآوری و مقدمه حجت‌الله اصیل، نشر نی، 1381] خواندنی است.


[مکتوب دوم[1] از آخوندزاده به ملکم‌خان]


برادر مکرم من روح‌القدس

از مکتوب سابق من شما را معلوم است که من رسم جدید شما را با تصور و صلاحدید خود به ملاحظه‌ی وزرای دولت علیه‌ی ایران فرستاده بودم. الان جوابی که در مقابل این رسیله از طرف وزیر امور خارجه به من رسیده است این است که بعینه بی‌کم‌وزیاد و بی‌تغییر و تبدیل به شما می‌نویسم.

جواب وزیر[2]:
«الیق و انسب آن است که میرزا فتحعلی آخوندزاده در باب تغییر الفبای اسلام، خیالات خود را به اولیای دولت عثمانیه معروض دارد. چونکه در ابتدا ملاحظه‌ی این خیال در آن سلطنت شده است.
ما ملت ایران به تغییر الفبای خودمان محتاج نیستیم. به علت اینکه ما سه قسم خط داریم: نستعلیق و شکسته و نسخ؛ که در حسن و زیبایی بالاتر از خطوط جمیع ملل روی زمین است. و ما هرگز این خطوط خودمان را متروک و خط جدید میرزا فتحعلی آخوندزاده را و یا خط جدید ملکم خان را معمول نمی‌کنیم و نخواهیم کرد.
آنچه که از بابت سهولت خط جدید در شرح میرزا فتحعلی آخوندزاده اشاره شده است، هرگز دخل به ما ملت ایران ندارد. چونکه اطفال ما ایرانیان از لطف حضرت باری به طوری استعداد جبلی فوق‌العاده و زکاوت فطری فوق‌العاده دارند که هیچ‌گونه صعوبت خطوط حالیه‌ی ما ایشان را در تعلم السنه‌ی شرقیه مانع ترقی نمی‌تواند شد.»

حاشیه‌نشینان نیز از چپ و راست جواب حکیمانه‌ی وزیر را با بلی و بلی تصدیق کرده‌اند. در این صورت من بیچاره باز تصورات و خیالات خود را در باب مساله‌ی تغییر الفبا به توسط برادر مکرم منیف افندی[3]، به نظر سرکار شرافت‌مدار وکالت‌پناهی صدراعظم دولت سنیه عثمانیه عالی‌پاشا[4] پیشنهاد می‌کنم و شما را نیز از این مطلب خبردار می‌نمایم و متوقعم که برای تحصیل این مراد، اگرچه ناامیدم، صرف اهتمام فرموده گاه‌گاه از چگونگی مرا نیز اطلاع بدهید. باقی مشتاق دیدار عزیز شما هستم.


قولونیل میرزا فتحعلی آخوندزاده
ماه ینوار سنه 1870، تفلیس.


[1] از «الفبای جدید و مکتوبات» میرزا فتحعلی آخوندزاده [ص163-164، به کوشش پروفسور حمید محمدزاده، نشر احیا، 57، تبریز]
[2] «علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه 1234-1298هق. از فضلای مشهور سلسلسه قاجاریه. پسر فتحعلی‌شاه قاجار. در زمان محمدشاه یکچند کارگزار امور مادر شاه بود. ناصرالدین‌شاه حکومت خلخال را بدو سپرد و در 1272هق لقب اعتضادالسلطنه بدو داد. در 1274هق به ریاست مدرسه دارالفنون و در 1275هق به وزارت علوم منصوب شد. اعتضادالسلطنه در تهران وفات یافت.» [دایرةالمعارف مصاحب]
[3] محمدطاهر منیف افندی [بعدتر عنوان پاشایی دریافت کرد] (Mehmet Tahir Münif Paşa 1828-29 -1910) دولتمرد و از نخستین اصلاح‌گران نظام آموزش عثمانی. در خانواده‌ای روحانی در غازی عینتاب ترکیه به دنیا آمد. در قاهره و دمشق آموزش سنتی/مذهبی دید. منیف افندی در 1852 به استانبول بازگشت و به عنوان مترجم در دارالترجمه‌ی "اوداسی" در باب عالی آغاز به کار کرد. او در استانبول زبان فرانسه (بعدتر کمی انگلیسی) و زمانی‌که منشی دوم سفارت عثمانی در برلین بود، آلمانی آموخت. در بازگشت به استانبول، با مقاله‌هایش در روزنامه‌ی «جریده حوادث» به مدیریت خودش، شهرت پیدا کرد و به ریاست دارالترجمه گماشته شد. نخستین کتاب او، "محاورات حکمیه" که مجموعه ترجمه‌‌ی مقاله‌هایی فلسفی از ولتر، فلنون و فونتنل بود، در 1859 منتشر شد. منیف در سال 1860 "جمعیت علمیه عثمانیه" را بنیان نهاد و "مجموعه‌ی فنون" نشریه‌ی این بنیاد بود. منیف در این نشریه برای نخستین بار در عثمانی در ضرورت تغییر خط اسلام چیز نوشت. [Munif Pasha in The Encyclopedia Of Islam, New edition, Leiden-New York, E.J BRILL,1993]
[4] محمدامین عالی‌پاشا Mehmed Emin Âli Pasha (1231-1288هق/1815-1871) عالی‌پاشا پسر مغازه‌داری استانبولی بود. او همچون مصطفا رشید پاشا در آغاز درس طلبگی خواند. در 1830 به اداره دبیری باب عالی راه یافت. در آنجا زبان فرانسه آموخت. در 1835 در مقام دبیری دون‌پایه به وین فرستاده شد. پس از آن در سال 1837 به سن‌پترزبورگ مامور شد. از 1841تا1844 سفیر عثمانی در لندن بود. پس از آن به عضویت در مجلس والای احکام عدلیه منصوب شد. در 1846 زمانی که مصطفا رشید به صدارت اعظمی درآمد، عالی‌پاشا نخستین بار به وزارت خارجه رسید و تا 1852 در این مقام باقی بود. در 1852 نخستین بار به صدراعظمی در دستگاه سلطان عبدالمجید اول منصوب شد و فواد پاشا را به وزارت خارجه نشاند. پس از آن تا مرگ سلطان مجید اول دو بار به وزارت خارجه و دو بار به صدارت اعظمی رسید. از 1859 تا 1861 رییس دیوان تنظیمات عثمانی بود. عالی‌پاشا در 1867 به وزیر اعظمی باب عالی سلطان عبدالعزیز اول منصوب شد و تا سال مرگش در 1871 در این مقام بود. [ن.ک «تاریخ عثمانی و ترکیه جدید» ج2، ص118-119؛ استانففورد جی شاو و ازل کورال شاو، ت محمود رمضان‌زاده، آستان قدس، 1370]
عالی‌پاشا و فوادپاشا به همراهی مصطفا رشیدپاشا، رهبری تنظیمات و اصلاح‌طلبی را در دوره سلطان عبدالمجید اول به عهده داشتند.
همچنین نگاه کنید به «مشروطه عثمانی» نوشته حسن حضرتی [پژوهشکده تاریخ اسلام، 1389]


No comments: