بیان تحقیق
بیان تحقیقی که مایور میرزا فتحعلی آخوندزاده در
خصوص خط اسلام از کتب متعدده معتبره من تالیفات معتمدین فضلا به عمل آورده است.
سنه 1274 (1858)
ابتدای ظهور نوشتجات در میان عرب به صراحت معلوم
نیست. اما از تحقیقات بعض مدقیقن آشکار میشود که در میان حمیریان خطی بوده است
معروف به مسند که کتاب مستطاب حضرت ایوب در آن تحریر یافته است و جناب عبدالرحمن
المعروف بابن خلدون کیفیت ظهور خط را در عربستان صراحت-ن ذکر کرده است. بدین طریق:
"کانت لحمیراب یسمی بالمسند حروفه منفصله و
کان الحمیریون یمنعون السایرین من تعلمه الا باذنهم".
ازین فقره مذکوره معلوم میشود که خط عربی اول
در میان حمیریان بوده، از ایشان به حیره و از حیره به طایف و قریش منتقل شده است و
شاهد ثبوت خط در میان حمیریان نقل صاحب قاموس محمد بن یعقوب فیروزآبادی نیز تواند
شد. از مضمون این نقل که در تفسیر کلمهی "شفر" مذکور است ظاهر میگردد
که در زمان حضرت یوسف بن یعقوب صنعت کتابت در میان حمیریان اشتیاع داشته است. این
است عبارت نقل صاحب قاموس:
"قال ابن هشام حفر السیل عن قبر بالیمن فیه
امراة فی عنقها سبع مخانق من در و فی یدها و رجلیها من الاسوره و الخلاخیل و
الدمامیج سبعة سبعة و فی کل اصبع خاتم فیه جوهرة مثمنة و عند راسها تابوت مملو
مالا و لوح فیه مکتوب باسمک اللهم الله حمیرانا تاجة نبت ذی شفر بعثت مائرنا الی یوسف
فابطاً علینا فبعث لاذنی بمد من و دق لتأتینی بمد من طحین فلم تجده فبعثت بمد من
ذهب فلم نجده فبعثت بمد من بحری فلم نجد فامرت به فطحن فلم انتفع به فاقتلفت فمن
سمع بی فلیرحمنی و آیة امرأة لبست حلیا من حلیی فلاماتت الامیتتی".
جناب علامه صنعانی در مجمعالبحرین از حمزه بن
اصفهانی روایت میکند که اهل عرب در ایام عدنان و قدری بعد از آن به صنعت کتابت
اشتغال داشتهاند. روایت این است:
"قال ابوعبدالله حمزه بن الحسن اصفهانی
یقال ان اول من وضع الکتابة العربیة قوم من الاوایل نزلوا عند عدنان ابن داود
استعربوا و وضعوا هذه الکتابة علی عدد حروف اسمائهم و کانوا ستة نفر ابجد هوز حطی
کلمن سعفص قرشت و انهم ملوک مدین و رئیسهم کلمن هلکوا فی یوم اظلة مع قوم شعیب ثم
وجد من جاء بعدهم حروفاً لیست من اسمائهم و هی ستة الثاء و الخاء و الذال و الضاد
و الظاء و العین نسموها الردائف".
اما بعضی از متاخرین گمان کردهاند که واضع
کلمات ابجد مرامر بن مره است که تا به قرشت به ترتیب حروف تهجیه سریانی و عبرانی
برچیده و دو کلمه آخر از برای تکمیل حروف هجاء عربی زیاده نموده است و یحتمل که عدد
این کلمات از جهت آن هشت است که مرامر هشت پسر میداشت و هر یکی با یک کلمه از
کلمات ابجد مسمی میشد. اما واضع و مخترع خط کوفی به اتفاق جمهور مورخین مرامر بن
مره بوده است. چنانکه علامه صنعانی نیز مدعی این قول است:
"حیث قال اول من وضع خطنا هذا رجال من طی
منهم مرامر بن مرة".
و قول شاعر نیز تقویت این دعوی میکند:
"تعلمت باجاد و آل مرامر و سوادت اثوابی و
لست بکاتب لانه کان قدسمی کل واحد من اولاد مرامر بکلمة من ابجد".
و باجاد جمع ابجد است و موید این قولل مترجم
صحاح الجوهری محمد بن المصطفی الوانی است که در تفسیر کلمه مرامر بدین طریق بیان
میفرماید:
"مرامر میم اولک ضمی و میم ثانی نک کسر یله
بررجلک اسمیدر شرقی بن القطامی ایتدی بزم اشبو خظمری احداث ایدن طی قبیله سندن
برقاج کمسنه در که مرامر بن مره آتلرک بریدر که سکز اوغلی و اریدی و ابیجاد کلمه
سینک هر بر یله بیراوغلنه آدویر مشدی که ابجدد خی آخر نه وارنجه سکز کلمه در".
و مراد از قاچ کمسنه بقول فاضل کلبی یکی اسلم بن
شدره و دیگری عامر بن خدره است که به اتفاق مرامر سه نفر میشوند از قبیله طی. اول
ایشان مرامر وضع صورت حروف کرد. دوم ایشان اسلم فصل و وصل آن را تعیین نمود. سیم
ایشان عامر در بعض حروف نقطه قرار داد. چون صورت حروف جزو اعظم خط است از آن جهت
مرامر که محدث صورت حروف است زیاده از آن دو نفر دیگر اشتهار دارد و در میان خط
کوفی و سریانی مشابهت کلی موجود است به چند سبب:
اول اینکه حروف خط کوفی و همچنین حروف خط سریانی
در حین کتابت با یکدیگر اتصال مییابند.
دوم اینکه از آخر هر حرف از این دو خط در حین
اتصال به یکدیگر چیزی بریده میشود.
سیم اینکه چند حرف مثل ا د ذ ر ز و در خط کوفی و
در خط سریانی با حروف تالیه اتصال نمییابند.
خلاصه مشابهت این دو خط به یکدیگر کمتر از آن
نیست که در میان خط قدیم کوفی و نسخ جدید موجود است و ترتیب کلمات ابجد تا قرشت در
زبان سریانی و عبرانی نیز هست. به حسب اعتبار حروف لغت ایشان و مرامر به ملاحظه
عدد حروف لغت عرب کلمه ثخذ و ضظغ را زیاد کرده است. بعد از ظهور خط کوفی اهل قریش
و سایر قبایل از آن استفاده نمودند و این خط روز به روز در تغییر میبود تا زمان
ابوعلی محمد بن علی بن حسن بن مقله که در اوایل مائه چهارم هجری خط نسخ را از کوفی
استخراج نمود و خط کوفی را بالکلیه تغییر داد و خط جدید را نسخ نامید، به سبب آنکه
ناسخ خط کوفی شد و بعد از وی ابوالحسین علی بن هلال المعروف به ابن البواب این خط
جدید را صیقل داده به تکمیل رسانید و چنین میگوید فاضل بن بی بدل قاضی شمسالدین
احمد بن محمد ابیبکر المعروف به ابن خلکان در حق ابن بواب:
"ولم یوجد فیالمتقدمین و المتاخرین من کتب
مثله و ان کان ابوعلی بن مقله اول من نقل هذه الطریقة فی خط الکوفی و ابزرها فی
هذه الصور و له بذلک فضیلة السبق و خطه ایضا فی نهایة الحسن ولکن ابن البواب هدب
طریقته".
و ابن بواب به خط نسخ رونق تام داده علم اشتهار
در بغداد برافراخت. ازین فصل مشروح مبرهن میگردد که خط کوفی قبل از اسلام در میان
طایفه عرب و بخصوصه در میان قبیله قریش معروف و متداول بود. کلام مجید ربانی به
مراتب نزول در همین خط ثبت میشد. پس خط کوفی نه آن خط بود که من جانب الله باشد و
از ثبت شدن کلام مجید ربانی در این خط آن مقدار شرافت شرع-ن و عرف-ن بر آن حاصل
نشد که آن را از تغییر مانع آید. ابن مقله بالکلیه آن را تغییر داد، خط نسخ را
ایجاد نمود. پس اگر ما به ملاحظه منافع ملت خط نسخ ابن مقله را که الان در میان
جمیع فرق اسلام متداول است تغییر داده خط اسهلی ایجاد نماییم، چه بحث شرع-ن و
عرف-ن وارد میآید؟
مایور میرزا فتحعلی آخوندزاده
[توضیح گردآورنده: این عنوان از من – باقر مومنی
– است و مقاله از صفحه 55 تا 58 "الفبای جدید و مکتوبات نقل شده است.]
No comments:
Post a Comment