Saturday, April 9, 2011

حیات یحیا / استانبول - سه


قسطنطنیه و احوال آن *
سه


باز چند کلمه از حال خود بنویسم. مقصود اصلی من در استانبول تاسیس مرکزی‌ست برای آزادیخواهان ایران تا بتوانند در هرکجا باشند، به آن مرکز توجه نمایند و آن مرکز تعلیمات نافع به انجمنهای ملی ایران بدهد. از روی این نیت در ورود به استانبول از حال انجمن "سعادت" و انجمنهای دیگر تحقیق می‌نمایم و معلوم می‌شود اعضای انجمن سعادت سی نفر می‌باشند، ده نفر وکلای تجار و بیست نفر وکلای اصناف. این انجمن اولا برای جمع نمودن اعانه به جهت مجاهدین تاسیس شده ولی اکنون در همه کارهای ایرانیان آنجا بلکه در کلیه کارهای راجع به مشروطیت ایران مداخله می‌نماید در صورتی‌که اشخاص با اطلاع ایرانی که در استانبول هستند داخل انجمن نیستند یا انتخاب نشده‌اند و یا اگر انتخاب شده‌اند، قبول عضویت نکرده‌اند. مثلا حاج زین‌العابدین مراغه‌ای که پیرمرد وطن‌دوستی‌ست و می‌گویند کتاب "ابراهیم‌بیک" (سیاحت‌نامه) از تالیفات اوست یا به شرکت او نوشته شده، در کار مشروطیت ایران زحمت می‌کشد و از انجمن سعادت دلخوش نیست و همچنین بعضی دیگر از طرفداران ملت را میبینیم با انجمن همراه نیستند؛ افسوس می‌خورم که چهار نفر ایرانی در یک شهر خارج هستند همه می‌خواهند خدمتی به وطن خود کرده باشند و با هم نمی‌سازند. در این حال به خیال می‌افتم که چون من شخص غریب هستم و داخل خیالات شخصی آنها نیستم و هیچ طرف تصور غرض در من نمی‌نماید، بهتر این است اقدام کرده، این خلف را از میان برادران وطنی خود برداشته، همه را با هم مالوف نمایم تا به اتفاق کار کرده به قوت اتحاد کاری از پیش ببرند، خاصه اکنون که به واسطه‌ی مشروطه‌ی عثمانی این شهر طرف توجه مشروطه‌خواهان ایران شده است و چشم ایرانیان عموما به اینجاست هرقدر ایرانیان مقیم این پایتخت با هم متفق باشند، برای اصل مقصد بهتر خواهد بود، گرچه بعضی می‌گویند این کار صورت‌پذیر نیست و موفقیت حاصل نمیگردد، اما از آنجاکه من از خیالی که بر سرم افتاد به زودی منصرف نمیشوم، خاصه که کار را صحیح دانسته برای مقصد اصلی مفید بدانم، این است که ایرانیان را منع میکنم انجمن دیگر در مقابل انجمن سعادت داشته باشند و اگر به واسطه‌ی اعضای آن که فقط برای جمع‌آوری اعانه انتخاب شده و به کارهای مهم‌تر نمیتوانند دخالت نمایند نگرانی دارند، میتوانند اعضا را تغییر داده یا اشخاص با سیاست را به آنها ضمیمه نمایند و به هر صورت نگذارند اختلاف کلمه حاصل گردد. هرکدام از اعضای انجمن را هم که می‌بینم به اتفاق و اتحاد نصیحت می‌نمایم و چون تصور میکنم انجمن سعادت میتواند با اصلاحاتی که در آن بشود مرکز ملی ایران در خارج بوده باشد، به این خیال به لندن و پاریس و نقاط دیگر که رفقای مهاجر هستند کاغذ نوشته، آنها را دعوت مینمایم؛ از جمله شرح ذیل را به میرزا اسمعیل‌خان ممتازالدوله که رییس مجلس شورای ملی بوده به پاریس مینویسم:
          "از تمام کارهای ما مهمتر تشکیل کمیته‌ی مرکزی‌ست که تا چندی در خارج ایران دایر مرکز افکار و محل رد قبول و منبع تعلیمات و مرجع مهام امور سیاسی خارجه و داخله و حرف ربط میان ملت و مراکز آزادیخواه دنیا بوده باشد. البته اگر از اول مشروطیت ایران چنان‌که مکرر مذاکره شده، چنین مرکزی در خارج ایران تشکیل شده بود بسیاری از حوادث که واقع شد رو نمیداد؛ اکنون هم هر یک روز تاخیرش موجب تقویت وقت است البته میدانید با بودن چند تن در پاریس، چند تن در لندن و چند تن در استانبول بی‌خبر از حال و کار یکدیگر، و هر شخص به خیال خود حرکت نماید، کاری صورت نگرفته استغاثه وطن بی‌کس جواب گفته نمی‌شود. عقیده‌ی من این است اشخاصی که می‌خواهند برای سعاددت آتیه وطن بکوشند باید در اول زمان امکان در یک جا مجتمع شده، تشکیل انجمن مرکزی را داده زان پس هرکدام هر ماموریتی به هر کجا حاصل کردند در انجام آن خدمت بکوشند. البته اقدامات آذربایجانیان روی ملت را سفید کرده و اگر امید نجاتی باشد، به غیرت آنهاست ولی بدیهی‌ست استخلاص یک مملکت مانند ایران از چنگال ظلم و ستم و اداره نمودن آن با بی‌پولی، بی‌علمی و بی‌اتفاقی در مقابل سیاست‌بازی‌های اجانب و اغراض شخصیه بعضی خاصه معممین از خدا بی‌خبر کار آسانی نیست، مرکز فکری و پولی محکم لازم دارد. اگر این مرکز تشکیل شد البته اول وظیفه‌ی او تاسیس صندوق مالیه ملی‌ست که مباشرین‌اش از اشخاص مطمین مثلا از فارسیان تحصیل‌کرده‌ی هندوستان باشند که نساخته خربا نشده چراگاه طمعکاران نگردد.
اگر این صندوق آن‌طور که باید و شاید تاسیس شود و همه بدانند عایداتش به مصارف نوعی می‌رسد، در خارج و داخل جلب قلب و پول ایرانیان متمول وطنخواه را به سوی خود نموده، نقایص امور مالی به داشتن آن رفته‌رفته برطرف میشود و تمام اینها فرع داشتن مرکز است. در تفلیس با ایرانیان آنجا صحبت داشتم، در استانبول مکرر در این باب گفتگو کرده‌ام ولی تا اشخاص مهم از مهاجرین در یک محل جمع نشوند این کارصورت نخواهد گرفت. البته اشخاصی که در این حادثه هجرت کرده‌اند یا قبلا به تقصیر ملت‌خواهی تبعید شده‌اند اولویت دارند به اینکه با رای آنها تشکیل این مرکز در خارج بشود. کسی هم حق اعتراض نخواهد داشت. اگر خدا خواست و مرکز تشکیل شد، به روسای عشایر و نظام داخلی مملکت تامینات داده میشود و روی دل اشخاصی که در داخله ملجا و پناهی ندارند به این مرکز خواهد شد. با مخبرالسلطنه و تقی‌زاده و دیگر مهاجرین صحبت داشته، جواب کافی برای من بنویسید."



* از "حیات یحیا" جلد سوم
 نوشته‌ی یحیا دولت‌آبادی

No comments: