قسطنطنیه و احوال آن *
دو
بالجمله چون ستمکاری در این دولت و سلطنت از حد تجاوز میکند، ناچار متقلب به ضد میگردد و ترکان جوان تحصیلکرده به خیال حکومت ملی و گرفتن حقوق مشروع خود افتاده، مشروطیت غیر منتظر ایران هم آنها را بیشتر به هیجان آورده، اقدامات مجدانه مینمایند؛ اغلب روسای قشون را با خود همراه کرده، خونریزی بسیار که در یمن و مقدونیه و دیگر اطراف مملکت به واسطهی استبداد سلطنت روی میداده در هر سال بدون جهت جمعی کثیر از قشون به هلاکت میرسیدهاند سران و افسران را به آزادیطلبی تهییج کرده و میکند. اخیرا سلطان ملتفت میشود که تمام قشون به نافرمانی سربلند کرده خواستگار آزادی شدهاند، این نهضت پرمعنای نظامی به قدری متفقانه و از روی اساس بوده که هیئت ظالمه درباری هم نتوانسته از آنها جلوگیری نماید، سلطان ناگزیر شده روز جمعه مورح سلخ جمادیالثانی هزاروسیصدوبیست و شش امر میدهد قانون اساسی را که در تاریخ دوازده رجب هزار و دویست و نود و سه نوشته شده و معمول نگشته بود مجری شده، سلطنت مشروطه و ملت آزاد بگردد. از این قضایا غیر از نظامیان کسی خبردار نبوده، مردم شب خواب میروند در بحبوحه استبداد و در قلعه آهنین ظلم و ستم و صبح میکنند در نهایت آزادی مالک حقوق ملیهی خویش. ترکان جوان به محض حصول موفقت اول کاری که میکنند وزرا و روسای مستبد را که زمام امور مملکت به دست آنها است با کمال خواری و ذلت از دربار و دوایر دولتی دور کرده، تبعید یا محبوس مینمایند.
آزادیخواهان در صدد انتخاب وکلای ملت و افتتاح مجلس شورای ملی برمیآیند و این احوال مقارن است با ورود مهاجرین یا تبعیدشدگان ایران به این پایتخت معظم، اگرچه ما دلتنگ هستیم از اینکه این هیجان ملی عثمانیان تصادف نموده با طغیان دربار و درباریان ما با خرابی مجلس شوری ملی، با کشته شدن بعضی از مشروطهخواهان و محبوس گشتن بعضی از آنها و آواره شدن جمعی ولی برای اعاده امنیت ایران و بازگرفتن حقوق ملی از دست ظالمان اعلان مشروطیت عثمانی چنانکه در اواخر جلد دوم نوشته شده مفید است و درباریان مستبد ایران ناچار خواهند شد حقوق ملت را به او مسترد دارند.
بلی اگر مشروطیت عثمانی اعلان نشده بود، درباریان ایران به خاطر خطور نمیدادند که دیگر بار خود را گرفتار زحمت حکومت ملی نمایند. از این مساله گذشته مشروطیت عثمانی سبب میشود که میان مشروطهخواهان ایران و عثمانی عقد اتحادی بسته شود و این برای آتیه مملکت ما و آزادی ملتی که برادر دینی ماست شاید بیفایده نباشد.
در ظرف دو سال مشروطیت دولت ایران، جراید عثمانی کلمهیی در این موضوع ننوشتند اما روز شنبه بیست و سه جمادیالثانی که مجلس ما را در تهران به توپ بستند، تمام جراید عثمانی این خبر را نشر میدهند. بدیهیست این کار به امر سلطان بوده که آب چشمی از مشروطهخواهان ملت خود گرفته باشد به خیال آزادی نفیتند.
(...)
کسبه عوام ایرانی که در استانبول هستند مردم بیخبری میباشند اما تاجر و تاجرزادگانش مخصوصا هرکدام تحصیلکردهاند، بیاطلاع نیستند و جوش و خروشی دارند.
شبی از شبها تاجرزادهیی که با هوش و ذکاوت به نظر میآمد، بر من وارد شده زبان به اعتراض گشوده میگوید چرا از ایران بیرون آمدید در صورتی که وطن محتاج است به اشخاص آگاه کار کن و شما هم خود را از آنها میدانید؟
نگارنده – من به اختیار ترک وطن نگفتم، مرا مجبور کردند به این مسافرت.
باز اعتراض میکند در مدت دو سال مشروطیت در ایران چه کردید؟ چه کاری از شما سر زد که مورد توجه عقلای عالم باشد؟
چون میبینم آتشی در دل دارد – شرح حال روزگار گذشتهی خود را در دوره مشروطیت و موانعی که در کارها بوده به طور اجمال برای او بیان میکنم؛ بیچار متاثر شده در آخر مجلس میگوید: دانستم اگر چند نفر به حقیقت به همراه داشتید از تهران بیرون نمیآمدید.
* از کتاب "حیات یحیا"، جلد سوم
یحیی دولتآبادی
No comments:
Post a Comment