Monday, November 22, 2010

کارگاه ادبی میرزا فتحعلی آخوندزاده / درباره‌ی نظم و نثر


درباره‌ی نظم و نثر*

تکلم و کتابت هر زبان به قرار متعارف با نثر انجام می‌شود و گاهی برای کسب لذت و تاثر بیشتر از یک رشته مضامین، تکلم و کتابت آن به شعر انجام می‌شود. شعر باید بیش از نثر موجب لذت و اندوه و فرح شود، و اگر چنین نباشد "نظم" ساده‌ست. وقتی شعر قریب به طبایع و عادات و اصطلاحات باشد و با الفاظ و مضامین نیک گفته شود، لذت‌بخش و موثر خواهد افتاد، و بنابراین حسن الفاظ و تشبیهات و تمثیلات و تصریح و توضیح و غیره از لوازم آن‌ست، اگر برخلاف این نوشته شود در مزاج مستمع از شنیدن آن هیچ نوع تغییری حاصل نخواهد شد. به همین جهت است که اکثر غزلیات در مزاج انسانی هرگز شوق و وجدی به عمل نمی‌آورد. پس معلوم شد که شعر هرچند صورت نظم دارد اما هر نظمی شعر نیست. مثلن بعضی مطالب را برای سهولت حفظ و حسن بیان با نظم ذکر می‌کنند. البته به چنین نظم‌هایی شعر و به ناظم آن شاعر گفتن خطاست.
از تاریخ هجری تا به عصر ما در میان ملت اسلام کسی میان شعر و نظم فرق ننهاده و هر ناظم را برخلاف واقع، شاعر گفته‌اند. شعر یک موهبت الهی است و ماده‌ی استعداد شاعر خدادادی‌ست، و تحصیل و تربیت تنها موجب انبساط آن ماده و آرایش بیشتر اشعار می‌گردد. صاحبان یک چنین قدرت خیلی به ندرت به وجود می‌آیند. از مردم فرس تنها فردوسی و نظامی و جامی و سعدی و ملای رومی و حافظ شاعرند. قصور اینان نیز در آن‌ست که در بعضی موارد به خاطر اظهار فضل برخلاف طبیعت و عادت گفتگو کرده‌اند. در چنین موارد نیز دادن نام شعر به خیالات آنان جایز نیست، تنها می‌توان نام منظومات مقبوله و پسندیده به آنها داد. در مقام شعر، به غیر از اینان اشعار شعرای دیگرشان ماده‌ی شعری ندارد فقط هنرمندانی هستند که حفظ الفاظ کرده و موافق صورت نظم این الفاظ را به رشته‌ی نظم کشیده‌اند و هرگز نظمشان تاثیری ندارد بلکه در نظم اکثرشان هیچ مضمون صحیحی پیدا نمی‌شود، و این کار تا آنجا سهل است که اکثر مکتب‌دیده‌های فارسی با مختصر مشقی موفق می‌شوند الفاظ را به نظم بکشن که اطلاق نام شاعر به آنان بی‌جاست.
به هر صورت در میان ترکان نیز تا زمان ما از متقدمین شاعری وجود نداشته است. فضولی (1498-1556 م.) شاعر نیست و خیالاتش فاقد تاثیر است، فقط یک ناظم استاد است. اما من در ایام سیاحتم در صفحه‌ی قراباغ با قسمتی از خیالات ملا پناه واقف (1717 – 1797 م.) که شرایط مذکور به شکلی در او نمایان بود. و نیز قاسم‌بیک سراجلوی جوانشیر (قرن نوزدهم، معاصر و از دوستان آخوندزاده) که الحق منظومات او در بان ترکی باعث حیرت من شد. از آن‌رو که شرطی که گفتم در منظومات او زیاد منظور است و به عقیده‌ی من از تاریخ هجری تا امروز در میان ترکها، شاعر منحصر به همین دو شخص می‌باشد و یکی هم مسیحا نامی بوده است که خیالاتش کم پیدا می‌شود.
فرق این دو نفر در آن‌ست که گرچه ملاپناه پیش‌تر به عرصه آمده و در این فن نسبت به قاسم‌بیک سمت راهنمایی دارد، ولیکن لذت و تاثیر محسنات نظمی افکار قاسم‌بیک بیشتراست. مثلن قاسم‌بیک در قوافی خود نوعی با محبوب خود مخاطبه می‌کند که آدم واله می‌شود؛ وقایع و گزارشات و احوال معاصرین و اطوار پیر و جوان را به نوعی بیان می‌کند که انسان به وجد و ذوق می‌آید. این افکار بی‌نظیر است. وقتی‌که انسان شعر او را می‌خواند، مستمع معتقد می‌شود که شعر واقعن می‌تواند باعث لذت شود.
لهذا برای اینکه ملت اسلام از فرق شعر و نظم واقف و بر حال این دو شخص عارف شود از منظومات آنها به مقداری که به دست آمد در یک مجلد منتشر می‌کنم تا که بعد ازین نمونه و معیاری باشد برای کسانی که با استعداد شعری به وجود می‌آیند، و بعد از ملاحظه‌ی اشعار اینان بعضی نظم‌سازان که درباره‌ی خود مشتبه هستند به شاعر نبودن پی برند و خود را بیهوده دچار زحمت نسازند و اوقات شریف خود را صرف انشای نظم‌های توخالی نکنند.

***

دو چیز از شرایط عمده‌ی شعر است: حسن مضمون و حسن الفاظ...
حسن مضمون عبارت‌ست از حکایت یا شکایت؛ و حکایت و شکایت نیز باید موافق واقع باشد و در مضمون امری بیان نگردد که وجود خارجی نداشته باشد بلکه جمیع بیانات باید مطابق احوال و طبایع و اطوار و خیالات جنس بشر یا جنس حیوان و یا مطابق اوضاع نباتات یا جمادات یا اقالیم بوده باشد. پس هر شعری که مضمونش مخالف این شروط است، یعنی برخلاف واقع است و وجود خارجی ندارد، شعر نیست و این را پایزه (پوئزی) نتوان نامید. شعرای عرب و ایران از این شروط غافل‌اند. همین شروط تنها در شاهنامه فردوسی و مخزن‌الاسرار و هفت گنبد نظامی مشاهده می‌شود.
اگرچه فردوسی رستم را با دیو سفید به میدان می‌آورد و سیمرغ را نقل می‌کند و نظامی نقل سیاه‌پوشان را می‌کند، اما به مطلب خلل نمی‌رساند؛ حالات ایشان را نیز مثل حالات و اطوار جنس بشر ذکر می‌کند چنان‌که شکسپیر شاعر بی‌نظیر انگلستان، اطوار و اخلاق مردم را در موجودات خیالی مثل جن و شیاطین و دیو و امثال ذلک بیان می‌کند.

  * قسمت اول مقاله، مقدمه‌ای‌ست که میرزا فتحعلی بر مجموعه‌ شعری زیر نام "دیوان واقف و سایر معاصران" که خود گرد آورده به زبان ترکی نوشته و قسمت دوم آن موخره‌ای‌ست بر همین مجموعه‌ی شعر به زبان فارسی. عنوان اصلی مقاله در دستنویس آخوندزاده "فهرست کتاب" است که ظاهرن به معنی "مقدمه" یا "دیباچه" است. قسمت ترکی مقاله را "محمدعلی فرزانه" از روی جلد دوم آثار آخوندزاده چاپ باکو در سال 1938 ترجمه کرده است. – توضیح از باقر مومنی.

مجموعه "مقالات میرزا فتحعلی آخوندزاده" 
به کوشش باقر مومنی

1 comment:

crocodile said...

جالبه و عجیب!جالب به خاطر دیدش نسبت به شعره, و عجیب از این لحاظ که توی دانشگاه های این مملکت گل وبلبل تقریبا هیچ اسمی از این شخص نیست !!البته شاید اگه بود عجیب بود!