«جواب هیوم»
در تاریخ 1768 میلادی یک نفر حکیم انگلیسی یوم* نام به علمای اسلامیهی هند و بمبئی این مسالهی حکمت را طرح کرده از ایشان متمنّیِ جواب شده است و تا هنوز از علمای اسلام به این مساله جواب شافی که از آن سکوت صحیح حاصل آید داده نشده است.
مساله اینست:
هر وجود مستلزم سبب است، زیراکه هیچ وجود خودبهخود به عرصهی وجود نمیتواند آمد. پس این کاینات که وجود است در وجود خود محتاج به سبب است و همان سبب صانع آنست.
این عقیدهایست که متشرعون هر ملت در مقابل حکما برای اثبات الوهیت استدلال میکنند.
به رد این قضیه حکما جواب میدهند:
در اینصورت خود سبب، به حیثیتی که مستلزم وجود است باید مستلزم سبب دیگر باشد، و آن سبب دیگر نیز هکذا، هلم جرا بلاانتها. و این کیفیت منافیی عقل است، زیراکه به حکم عقل سلسلهی سببها باید در جایی توقف بکند و الا تسلسل لازم میآید. پس به حکم عقل استدلال متشرعین، در باب اینکه هروجود باید مستلزم سبب باشد، باطل است. فیالواقع سستییِ استدلال متشرعین، درباب اثبات سببیت بر وجود، اظهر منالشمس است.
حکما به متشرعین میگویند:
سلسلهی سببها یا باید بلاانتها امتداد یابد یا باید شما در جایی توقف بکنید و معترف باشید که وجودی از وجودها مستلزم سبب نیست.
در صورت اولی تسلسل لازم میآید، در صورت ثانیه سببیت بروجود رفع میشود؛ و ثابت میشود که وجود بیسبب تواند شد. پس به چه دلیل ما تصدیق نخواهیم کرد که همان وجود بیسبب این کاینات مریی و محسوس است، نه وجود موهون و مظنون که به لقب صانع معروف است؟ و به چه تمسک، شما ای متشرعون، خواهید گفت که به وجود کاینات سببی باید مقدم باشد؟ و از آنجا که به اعتقاد ما و شما در جایی توقف ناگزیر است، در آن صورت آیا به تجویز خرد خردهدان سزاوار نیست که در وجود خود این کاینات توقف بکنیم؟
متشرعون از رد این اعتراض عاجز شده، ناچار جواب میدهند ما وجود را بر دو قسم میدانیم، یکی از آنها ممکنالوجود است که این کاینات است، و این وجود مستلزم سبب است. دیگری واجبالوجود است که ذات جناب باریست و این وجود مستلزم سبب نیست. نعم، ما از خوف تسلسل لابدیم که در جایی توقف بکنیم. پس ما در ممکنالوجود، که این کاینات است توقف نمیکنیم چونکه آن مستلزم سبب است، بلکه در واجبالوجود، که جناب باریست، توقف خواهیم کرد که سبب ممکنالوجود است اما خودش مستلزم سبب نیست. پس بدین دلیل اثبات الوهیت و اثبات صانع دشوار نمیشود.
این دلیل را در صورتی معتبر میتوان شمرد که وجه انقسام وجود بر ممکن و واجب معتبر باشد. ملاحظه بکنیم که متشرعون به چه اعتبار وجود را بر ممکن و واجب منقسم میسازند.
متشرعون میگویند:
ما اشیا را محتاج به سبب میبینیم، مثلن نطفه محتاج به والد است و حبه محتاج به درخت است. پس این کاینات که جمیع اشیاست مستلزم سبب میباشد. دراینصورت کاینات ممکنالوجود میشود و توقف در آن ممتنع میگردد. بدین تصور ما حکم خواهیم کرد که وجودی باید بشود که مستلزم سبب نباشد، و آن وجود واجبالوجود است، به این معنی که در وجود خود محتاج به وجود دیگر نیست، بلکه خودش سبب ممکنالوجود است که عبارت از این کاینات باشد. و در این وجود واجب توقف خواهیم کرد و آن را سبب ماسواه خواهیم شمرد.
حکما این اعتقاد را به این دلیل از درجهی اعتبار ساقط میسازند:
ای متشرعون، اشیا در تنوعات و انتقالات خود، از نوعی به نوعی و از حالتی به حالتی، محتاج سبب است نه در ماهیت و ذات خود. مثلن نطفه و حبه در تنوع و انتقال خود از یک حالت به حالت دیگر محتاج به والد و درخت است نه در ماهیت و ذات خود. تنازع ما در تنوعات و انتقالات نیست. مراد ما از وجود، ماهیت اشیاست. و این ماهیت، منحیث آنها وجود ضد عدم صرف است، و من حیثالکل وجود واحد و کامل و محیط است یعنی جامع ماده. کثرات در تنوعات و انتقالات خود محتاج به یکدیگرند. پس ماهیت اشیا واجبالوجود است، و کاینات، که مجمع اشیاست، من حیثالماهیة محتاج به ماهیت دیگر نیست و مستلزم سبب نیست. و کاینات را من حیثالماهیة ممکنالوجود نمیتوان شمرد و محتاج به سبب نمیتوان انگاشت والا تسلسل دربرابر چشم است. و به ماهیت اشیا که وجود واحد و واجب است، عدم نه سبقت کرده است و نه خاتم خواهد شد. و ماهیت اشیا نه اول دارد و نه آخر خواهد داشت. اما تنوعات و انتقالات آن در کثرات لاتحصی متصل، چون جزر و مد دریایی، مریی و مشهود است.
بعد از استماع این استدلال متشرعون از مناظرهی حکما خاموش و از حیرت مات و مدهوش میشوند.
مقاله از جلد دوم کتاب میرزا فتحعلی آخوندوف "اثر لری"، چاپ باکو 1961 گرفته شده است. این مطلب عینن در کتاب "مکتوبات" نیز آمده است.
مجموعه "مقالات آخوندزاده" 1351، بخش "فلسفه و دین" / گردآورنده باقر مومنی
No comments:
Post a Comment